ورود به ماه محرم
فصل اشک و سوز و آه از پردۀ دل میشود باز چـشـمـانم به رنگ سرخ مایل میشود باز هم روح الامین مرثیه خــوانی میکند کاف و هاء و یا و عین و صاد نازل میشود با لباس مشکــی ام احــرام گریه بسته ام یک زیارت با هزاران حج معادل میشود سعی ما پای پیـاده از نجف تا کـربلاست شاهـراه وصـل ما این حد فــاصل میشود نیت گــریه نمــودم در نمــاز نـیـمـه شب چونکه روضه بهتر از درک نوافل میشود رکعت اول به یـاد تـشـنـه لبها ســوخـتـم رکـعـت بعـدی من گــودال کــامل میشود مادری پهلوشکسته میرسد از سمت عرش روضه از اینجا به بعدش سخت و مشکل میشود لحظه ای که سـیـنۀ ارباب سنگین میشود روضــۀ سنـگـیـن اربــاب مقـاتـل میشود نیــزه ها نــامهربان هستند اما لحظه ای مهربــان با حنجــر او تیــغ قـاتـل میشود سر غنیمت میرود گودال میگردد شلوغ وقت غـارت کـردن مشتـی اراذل میشود آه از آن لحظه ای که مادرش سر میرسد با تنی عـریان، تنی بی سر مقابل میشود |